عطا افشاریان
بسیاری از فرقه های اسلامی بیش از آنکه جنبه فقهی یا اصولی داشته باشند، از جنبه ملی گرایی و تفکیک دینی به وجود آمده اند، قرامطه، اسماعیلیه و فاطمیون مصر شاید در این زمره باشند. اسماعیلیه که ابتدا تحت لوای فاطمیان مصر به مبارزه با خلافت عباسی برخواستند، پس از مدتی دارای رویه ای مستقل شدند چرا که حسن صباح، بیش از آنکه مذهبگرا و دین گرا باشد یک ملی گرا بود که با ایجاد مذهب اسماعیلیه در واقع درصدد تفکیک و استقلال سیاسی و البته دینی ایرانیان از خلفای عباسی بود. تفکیکی که تمام مرزهای ایران قدیم را شامل می شد.
کوشش حسن صباح به زنده نمودن زبانهای باستانی ایرانی، جمع آوری کتابهای کهن ایران زمین و تکیه بر فرهنگ و رسوم ایرانیان، در واقع راهی بود برای پایان دادن به سلطه اعراب بر ایران که البته شامل ایران فعلی نمی شد و تاجیکستان، افغانستان، پاکستان، آذربایجان و عراق عجم را شامل می گردید. در واقع قرابت فرهنگی در این پهنه جغرافیایی در حد وسیعی دیده می شود که اگر مذاهب و قومیتها را کنار بگذاریم، که از نظر مردم عادی و تحصیلکرده دانشگاهی این اختلافها اکنون نیز مردود است، حذف مرزها و یکپارچگی این ملتها دور از ذهن نیست.
آنچه در حقیقت تاریخ اسلام دیده می شود این است که امامان و اهل بیت پیامبر تنها به رشد علمی و تربیت شاگردان توجه داشته اند و از هر گونه اختلاف و فرقه سازی در دنیای اسلام بیزاری می جسته اند. فرقه سازیها بر اساس قدرت طلبی یا شهرت طلبی بنیان نهاده شده اند و عمدتا توسط مریدان هر دانشمند ساخته و پرداخته گردیده اند و این اختلافها البته در طول تاریخ حذف نشد. پیوند خوردن دربار خلافت، قدرت و سیاست با برخی از این مریدان نیز در بارورتر نمودن اختلافات نقش مهمی داشته است. البته روحیه ملی گرایی در کشورهای باستانی چون ایران قدیم، مصر و سوریه به این اختلافات بیش از پیش دامن زده است، چرا که این کشورها قومیت عرب نداشتند و به اجبار تکلم به زبان عربی را پذیرفتند و همیشه درصدد دوری از خلافت اعراب بودند.
همگرایی دنیای اسلام جز در دورانی طولانی از خلافت عباسی، هرگز اتفاق نیافتاد و پیدایش وهابیت توسط استعمار پیر بر این اختلافات افزود. اگر چه فرقه ها و مذاهب اسلامی ریشه ای عمیق در تاریخ اسلام دارند ولی وهابیت تاریخ چندانی ندارد و هدف و ایده اصلی آن اختلاف افکنی و ایجاد رویه ای جدید در دنیای اسلام بوده و هست. تفکری که هر گونه دگر اندیشی را محکوم می نماید و عربستان 1400 سال پیش را مدل جامعه امروز می داند! آنچنانکه در بیشتر شیخ نشینها زنان هنوز حق رای ندارند و از رانندگی نیز محرومند.
تفکر طالبانیان نیز مبتنی بر همین تفکر وهابیت ساخته و پرداخته شده است. اگر عربستان سعودی و آل سعود و وهابیت بریتانیایی را کنار بگذاریم، سایر مذاهب اسلامی از نظر کلیات دین و تفکر دینی نزدیکی بسیاری با هم دارند به گونه ای که برای اهل بیت احترام ویژه ای قائل هستند. ضمن اینکه تفکرات مختلف فقهی در دنیای ابتدایی اسلام عامل جدایی مردم نبوده است و افرادی چون ابوحنیفه، مالک بن انس، محمد غزالی، ادریس شافعی، ابن عقیل عمانی، ابن ولید، ابوغالب زراری، ابن داوود، شیخ صدوق و سایر علمای اسلام جنگ عقیدتی با یکدیگر نداشته اند بلکه اختلاف آرا داشته اند و هر کدام به شیوه خود استنباط می نموده اند.
جالب اینکه به جز فرقه وهابیت، سایر گروههای اسلامی بر محوریت علمی محمد باقر و جعفر صادق (ع) اذعان دارند، اگر چه نگرش آنها نسبت به ایشان چون شیعیان نیست. مالک بن انس و ابوحنیفه خود شاگرد مستقیم امام جعفر صادق بوده اند و در کتب اهل سنت به طرق مختلف از ایشان و دروس ایشان یاد شده است و شافعی نیز با واسطه از شاگردان مکتب ایشان تلقی می گردند.
اختلافات این مکاتب را باید در دو سطح مردم عادی و طلبه های دینی تقسیم نمود. واقعیت آن است که در سطح مردم عادی جامعه که اکثریت جماعت این گروههای اسلامی را تشکیل می دهند، به ویژه در کشورهایی که از جمعیت دانشگاهی قابل توجهی برخوردارند، چندان به موضوعات فقهی مورد اختلاف توجه ندارند و ولی به ریشه های تاریخی اختلاف و مبحث خلافت و یا امامت آشنایی دارند، اگر چه این اختلاف نیز مشمول گذر زمان شده است.
در این دوران حساس، تاکید بر شباهتهای فرهنگی، ملی و دینی موجب نزدیکی بیشتر مردم در کشورهایی چون افغانستان، ایران، تاجیکستان، ترکمنستان، ارمنستان، آذربایجان و پاکستان و عراق عجم می شود، کشورهایی که بیش از آنکه به هر مذهب یا مسلکی باشند متعلق به فلات پهناور ایران هستند و سالها زیر یک پرچم و قانون زندگی کرده اند و تشابهات فرهنگی و ملی آنها بسیار است. لازم به ذکر است امروزه عده ای از ایران بعنوان کشور پارس یاد می کنند در حالیکه این نامگذاری اشتباهی سخت است چرا که ایران گستره ای پهناورتر از پارس است،
کشورهایی که شاید روزگاری نه چندان دور شاهد یکپارچه شدن آنها خواهیم بود. قانونگرایی و عدم پرداختن سیاستمداران به تفاوتهای مذهبی و همچنین توسعه دانشگاهها در مناطق مختلف کشور، بخصوص مناطق مرزی، از اختلافات مذهبی تا حد بالایی خواهد کاست. آمریکا با همه رویه های استکباری در بعد ساختار سیاسی و اجتماعی، نوعی از جوشش ملتها و مذهبها و ادیان مختلف را به نمایش گذاشته است، که نشان دهنده این است که وقتی قانون فراتر از هر چیز باشد و افراد در آزادیهای مذهبی خود، البته با لحاظ نمودن قوانین کشور، بدون محدودیت باشند، اختلاف عقاید و اقوام و رنگ نه تنها جنگ ایجاد نمی نماید که سبب توسعه، قدرت و تولید دانش و ثروت می گردد.
کوفتن بر طبل اختلافات مذهبی بیش از پیش در دنیای اسلام مردم بیگناه را به خاک و خون خواهد کشید. یکپارچگی دنیای اسلام غیر ممکن است ولی یکپارچگی مردمی که از نظر فرهنگی و تاریخی ریشه یکسانی دارند با درایت سیاستمداران و رهبران مذهبی امکان پذیر خواهد بود. آنچه در حال حاضر در خاورمیانه در حال اتفاق افتادن است ریشه در عدم تحصیل مناسب، فقر فرهنگی و اقتصادی و قوم گرایی دارد. مواردی که سالها عامل جنگهای اروپاییان بود ولی با رشد دانشگاهها و افزایش اطلاع عمومی مردم، از قدرت فرقه ها کاسته شد و قانون جای خود را به قوم گرایی داد و در سایه استیلای قانون مرز میان این کشورها برچیده شد، اگر چه شاید همزمان نیز تمایلات نژادپرستانه در آن کشورها دیده شود.
در واقع جنگهای مسلمانان با یکدیگر را نیز باید در عدم آموزش صحیح نسلهای آنها دانست، چرا که این اختلافات در کشورهایی که از سطح تحصیلات عالیه بالاتری برخوردارند و قانون در سطح بالای ارکان اجتماعی است، بسیار کمتر دیده می شود، کشورهایی چون ایران، ترکیه و مالزی. آنچه امروز با نام شیعه وسنی در حال اتفاق است، یک جنگ مذهبی نیست بلکه استفاده گروههای صاحب ثروت و قدرت از مردمی است که در جهل به سر می برند و مغزهای آنها به بدترین شکل ممکن شستشو داده شده است تا کشتار فجیع انسانها را مقابله با دشمنان خدا بدانند، کشتاری که در تاریخ بشری تازگی ندارد. وجود عشیره و قبیله در کشورهایی چون عراق و پاکستان و افغانستان، خود نشان دهنده عقب ماندگی ساختار اجتماعی این کشورهاست، در چنین ساختاری، بروز تنشهای اجتماعی به اسم دین و ایجاد انحراف و خرافات کار سختی نخواهد بود،
آنچنان که در ایران قدیم نیز همین ساختار قوم گرایی عاملی بود برای تفرقه و تسلط کشورهای بیگانه بر مردم، ولی با حضور جوانان در دانشگاههای دنیا و توسعه دانشگاهها در کشور، به تبع آن تغییر فرهنگ ایجاد گردید و قومیت و نژاد و اجداد که زمانی مایه تفاخر بود، در اذهان مردم به فراموشی سپرده شد، اگر چه هنوز هم بارقه هایی از این قومیتها در طنزهای هجو ارسالی ایرانیان به یکدیگر دیده می شود ولی جایگاهی در اذهان مردم ندارد.
با تمرکز بر فرهنگ و تاریخ کهن فلات ایران و قانونگرایی، از قدرت گروههای تروریستی در این منطقه کاسته می گردد. البته دنیای نوین چندان حضور شیخ نشینهای خلیج فارس را تحمل نخواهد نمود و انگشت سازمانهای حقوق بشری به زودی و پس از بسته شدن پرونده هسته ای ایران به سمت این کشورها نشانه خواهد رفت. به طور حتم خاورمیانه در حال تغییرات بزرگی است و شاید رویای خاورمیانه بزرگ و بازگشت به مرزهای قبل از جنگ جهانی اول در مرز واقعیت باشد با این تفاوت که این بار رقابت های پوچ مسلمانان جای خود را به برادری و دوستی و توسعه خواهد داد.
نظرات شما عزیزان:
|